قران کریم

  • خانه 
  • تماس  
  • ورود 

چادر

21 شهریور 1394 توسط مرجان نجفي

آنان چفیه داشتند و من چادر…

چفیه محافظ است… چادر هم محافظ است، محافظ من… اما قطعا چادر از چفیه بهتر است…

آنان چفیه می بستند تا بسیجی وار بجنگند… من چادر می پوشم تا زهرایی وار زندگی کنم…

آنان چفیه را خیس می کردند تا نفَس هایشان آلوده ی شیمیایی نشود… من چادر می پوشم تا از نفَس های آلوده دور بمانم…

آنان موقع نماز شب با چفیه صورت خود را می پوشاندند تا شناسایی نشوند… من چادر می پوشم تا از نگاه های حرام پوشیده باشم…

آنان چفیه را سجاده می کردند و به خدا می رسیدند… و من با چادرم نماز می خوانم تا به خدا برسم…

آنان با چفیه زخم هایشان را می بستند… من وقتی چادر ی می بینم یاد زخم پهلوی مادرم می افتم…

آنان با چفیه گریه های خود را می پوشاندند… من هم در مجلس روضه با چادر صورتم را می پوشانم و اشک هایم را به چادرم هدیه می دهم…

آنان با چفیه زندگی می کردند… و من بدون چادرم نمی توانم زندگی کنم…

چفیه برای آنان جزو مستحباتشان بود… اما چادر برای من جزو واجبات دین و زندگیم شده است…

آنان سرخی خونشان را به سیاهی چادرم امانت داده اند… من هم چادر سیاهم را محکم نگه می دارم تا امانتدار خوبی برای آنان باشم…

مطلب قبلی
 نظر دهید »

موضوعات: بدون موضوع لینک ثابت


فرم در حال بارگذاری ...

فید نظر برای این مطلب

خرداد 1404
شن یک دو سه چهار پنج جم
 << <   > >>
          1 2
3 4 5 6 7 8 9
10 11 12 13 14 15 16
17 18 19 20 21 22 23
24 25 26 27 28 29 30
31            

قران کریم

  • خانه
  • اخیر
  • آرشیوها
  • موضوعات
  • آخرین نظرات

جستجو

موضوعات

  • همه
  • بدون موضوع

فیدهای XML

  • RSS 2.0: مطالب, نظرات
  • Atom: مطالب, نظرات
  • RDF: مطالب, نظرات
  • RSS 0.92: مطالب, نظرات
  • _sitemap: مطالب, نظرات
RSS چیست؟
  • کوثربلاگ سرویس وبلاگ نویسی بانوان
  • تماس